۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

كجا مي رويم؟ هيچكس نمي داند!

پس از سال­ها سر و كله زدن با كتاب های درسی، نقشه ها، تصاوير ثابت، نوارهای صوتی، فيلم ها و نوارهاي ويديوئي و ... معلمان سرانجام دريافته اند كه وارد ساختن دانش آموزان به « نوشيدن از چشمه ی علم و دانش » بيش از صرفاً « راهنمايي كردن آنها به سرچشمه » است، اين امر مستلزم برنامه­ريزی و طراحی است.براي استفاده از امكانات بيكران در محيط هاي آموزشي وجود دو عامل ضروری است: دسترسي و استفاده. اولين ركن چنين امكاناتي،دسترسي معلمان و دانش آموزان وخانواده­ها به اين نوع امكانات است ولي تنها دسترسي نمي تواند ايجاد محيط هاي كاملاً باز آموزشي را سبب شود.
كتاب « فارنهايت 451 » نوشته­ي « رای برادبری » در اوايل سال 1950 ميلادي چندي پس از ظهـور تلويزيون و رايـانه به نگـارش در آمـده است. در اين داستان تخيلي شخصيت هاي داستان تمايلي به خواندن هيچ نوع كتاب و نشريه ندارند، ولي در عوض اشتياق فراواني به تماشاي نمايشگرهاي الكترونيكي نشان مي دهند كه در آنها هزاران نوع سرگرمي براي مردم تدارك ديده شده است. در طول داستان مأموران آتش نشاني مسؤوليت دارند هر جا كتابي يافتند آتش بزنند. هر گاه آنها خانه يا محل پر از كتابي را پيدا مي كنند و به آتش مي كشند، مردم عادي كه از كتاب دلزده شده اند، به شدت ابراز شادماني مي كنند. سردسته­ي آتش نشانان، توده­ي مردم را « انباري از داده هاي غير قابل احتراق » مي نامد و مي گويد: « آنها را آنقدر از واقعيات پر كنيد تا احساس اشباع در آنها به وجود آيد و كاملاً از اطلاعات « درخشان » شوند. در نتيجه مردم احساس مي كنند كه در حال فكر كردن هستند و در خود جنبشي را حس خواهند كرد، بدون آنكه از خود حركتي داشته باشند» .
اكنون باگذشت بيش از نيم قرن از زمان نگارش اين كتاب، عقيده بر اين است كه ديگر زمان زيادي نمانده تا اين داستان تخيلي به حقيقت بپيوندد. البته در اين ميان بايد از رشد تلويزيون و رايانه ياد كرد كه باعث پيشرفت در روند توسعه­ي جريان هاي ديجيتالي صدا، تصاوير ونمايشگرها گرديده و شرايطي را مهيا كرده تا زمان ما كاملاً از اطلاعات « درخشان » گردند. دانستن اين كه تكنولوژی اطلاعاتی ما را تا كجا خواهد برد، غير ممكن است. زيرا قانون غير قابل پيش بينی بودن حوادث، در تمامي انقلاب های فناورانه حكم فرماست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر