۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

بعد از مدتها

It's Never Too Late to Learn

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

" سکوت اندیشه ای بزرگ است "

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

چگونگی و کلیت یادگیری همیاری

یادگیری همیاری جیست؟

این نوع یادگیری مستلزم همکاری دانش آموزان در گروه های کوچک به منظور پشتیبانی از یکدیگر جهت بهبود یادگیری خود و دیگران است.

1- از دانش آموزان هر سؤالی پرسیده نخواهد شد مگر اینکه سؤالی شایسته پرسیدن باشد در این صورت باید از همه پرسیده شود.

2- دانش آموزان بر اساس توانایی و پس زمینه در گروه های نامتجانس و ناهمگن گروه بندی می شوند.

3- دانش آموزان کلاس درس مورد حمایت قرار می گیرند و هر نوع ارائه ای از طرف آنها با ارزش است.

4- دستیابی تمامی گروه ها به موفقیت در یادگیری

5- یادگیری امری فعال و اجتماعی است

6- دانش آموزان با استعداد و باذوق می توانند طی تکرار درس در گروه ها یادگیری خود را تثبیت نمایند.

عناصر کلیدی این نوع یادگیری:

1- وابستگی متقابل مثبت: همه برای یک نفر و یک نفر برای همه

شاگردان باید احساس کنند که برای اتمام کار و وظایف گروهی خود به یکدیگر نیاز دارند. دانش آموزان باید احساس کنند که هیچ کدام موفق نمی شوند مگر اینکه همه اعضای گروه به موفقیت برسند.

طرق ایجاد این احساس:

- ایجاد هدف متقابل: همه گروه مواد درسی را یاد بگیرند و اطمینان از اینکه اعضای گروه مان یادگرفته اند.

- پاداش های مشترک: اگر تمامی اعضای گروه در سطح مطمئنی یادبگیرند، یه هریک پاداشی داده خواهد شد.

- دادن اطلاعات و مواد آموزشی تسهیمی: در یک صفحه گروهی هر نفر بخشی از اطلاعات را دریافت کند.

2- مسؤولیت پذیری فردی:

گروه های یادگیری موفق نخواهند شد مگر اینکه هر عضو مطالب را یادگرفته، فهمیده و به دیگران هم کمک کرده باشد. برای این کار لازم است عملکرد هر فرد ارزیابی شده و نتایج آن به گروه و خود فرد بازخورد داده شود. بنابراین این امر بسیار اهمیت دارد که به طور مکرر یادگیری فردی مورد تأکید قرار گرفته و ارزیابی شود تا اینکه اعضا بتوانند بطور مناسبی به یکدیگر کمک کنند.

3- پردازش گروهی:

پردازش به معنی اختصاص زمان به گروه ها برای تحلیل اینکه گروه شان از نظر عملکرد و کاربرد مهارتهای ضروری خوب عمل کنند. این تأمل نقاط قوت و اهداف گروهی را تعیین کرده و به موفقیت همه کمک خواهد کرد. به همین منظور لازم است بازخورد لازم از سوی معلم یا دانش آموز ناظر در مورد مشاهدات خود از چگونگی انجام فعالیت گروهی در نظر گرفته شود.

4- مهارتهای بین فردی در گروه های کوچک:

دانش آموزان به مهارتهای اجتماعی نیازمندند تا بتوانند با دیگران همکاری مؤثری داشته باشند. آنها با این مهارتها به مدرسه نمی آیند بلکه باید آنها را در مدرسه کسب نمایند. بنابراین لازم است معلم طرق ایجاد ارتباط مناسب، تصمیم گیری،رهبری، اعتمادسازی و مهارتهای مدیریتی را به دانش آموزان آموزش دهند و در آنها برای کاربرد این مهارتها ایجاد انگیزه نماید.

5- کنش متقابل رو در رو: با دریافت و دادن توضیحات، خلاصه شفاهی و شرح دادن نتایج بحث ها این امر میسر می گردد.

6- محیط ایمنی فراهم کنید که در آن شاگردان احساس کنند بدون ترس از تمسخر می توانند بپرسند، پاسخ دهند،عهده دار شوند.

7- ارائه گزارش تصادفی از سطح همکاری و میزان موفقیت گروه ها به کل کلاس درس

به نقل از کتاب: Cooperative learning in the classroom by Wendy Jolliffe

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

تئوری های مدیریت (1)

مدلهايمردمسالار

مدلهاي مردم سالار ( Democratic ) شاملآندستهاز تئوريهائياستكهتاكيد دارند قدرتو تصميمگيريامر مشاركتياستو بايد ميانبرخييا تماماعضايسازمانتوزيعشود. دامنةاينراهكارها از يكمردمسالاريمحدود كهرهبر سازمانقدرتخود را با تعداد كمياز اعضايردهبالايسازمانتقيسمميكند، تا يكمردمسالاريكاملكهدر آنهمهاعضايسازماندارايحقمساويبرايتعيينسياستهايسازمانهستند، گستردهاست. تعريفزير سيماياصلياينديدگاهها را نشانميدهد : در مدلهايمردمسالار فرايند تصميمسازيو تعيينسياستاز طريقفرآيند بحثو تبادلنظر كهدر نهايتبهيكاجماعدر نظرياتمنتهيميشود، انجامميگيرد. تقسيمقدرتميانبرخي يا همهاعضايسازمانكه تفاهمدو جانبهدر مورد اهدافو برنامهها دارند، صورتميگيرد.

اصولاساسي مدلهايمردمسالار :

1 ـ همهآنها بهطور نيرومند « اصولي» و « قانونمند » هستند و مديريت براساس موافقت و تفاهم استوار است . همة تئوريها تمايل دارند كه اصول و معيارهائي را مراعاتكنند. در مدلهاي مردم سالار اين معيار عبارت از اين است كه تصميم سازي و تصميم گيري امر مشاركتياستكه بايستي بر اساس اصول دموكراسي انجام پذيرد. اين ادعا لزوماً به اين معنا نيست كه اصول مذكور ماهيت مديريت را در عمل معين ميكنند. مدلهاي مردم سالار بر مبناي ارزشها و باورهائي بنياد نهاده شدهاند كه ممكن است پايه در واقعيت موجود نداشته باشد. اينكه همه در تصميم گيري مشاركت داشته باشند، نوعي نسخه آرماني است.

2 ـ مدلهاي مردم سالار بيشتر در سازمانهائيكه اعضاي آن را متخصصان تشكيل ميدهند بهتر عمل مي‌كنند. زيرا آنها قدرتي را كه ناشي از تخصص و مهارتهايشان ميباشند بهكار ميگيرند. به عبارت ديگر برخلاف مدلهاي رسمي كه قدرت ناشي از موقعيت رسمي است در اينجا قدرت كارشناسي و تخصص حاكميت دارد. بنابراين تصميم گيري به شكل فردي و برمبناي خلاقيت فرد است تا بر مبناي استانداردهاي سازمان. آموزش و پرورش لزوماً نيازمند راهكارهاي تخصصي است.

3 ـ مدلهايمردمسالار معتقد بهگروهياز ارزشهايمشتركهستند كهدر مياناعضايسازمانپذيرفتهشدهاند. اين ارزشهاي مشترك فعاليتهاي مديريتي سازمان را جهت ميدهند و به طور خاص تصور بر اين است كه مديران را به سوي اهداف مشترك سازماني هدايت ميكنند. پيشينه مشترك يا پيشينة آموزشي يكسان افراد هم، بخشي از توجيه مديران را براي كاربرد « اصول و معيار » هائي كه هميشه امكان توافق بر سر اهداف و سياستها را ميسر ميسازند ، تشكيل ميدهد.

4 ـ اغلب تئوريهاي مردم سالار بر اين اساس پايه گذاري شدهاند كه اعضاي سازمان در سطوح و مراحل مختلفتصميم گيري داراي نمايندة رسمي هستند. حق مشاركت نمايندگان رسمي در تعيين سياستهاي مهم سازمان، از آراي كسانيكه به آنها رأي دادهاند ناشي ميشود. از نظر مدلهاي مردم سالار مشاورههاي خصوصي و غير رسمي با كاركنان يك راهكار واقعاً آزاد منشآنه يا دموكراتيك نيست. زيرا جوهر دموكراسي يا مردم سالاري در مشاركت همگاني از طريق نماينده در فرايند تصميم سازي و سياست گذاري است. در اين راهكارها قدرت به نحو مطلوبي تقسيم شده و در انحصار فرد خاصي نيست.

5 ـ در مدلهايمردمسالار فرايند تصميمگيريبر پايهنوعياجماعيا مصالحهاستوار استو حاصلتعارضو تفرقهتلقينميشود. بلكهآنها با بحثو استدلالديدگاههايخود را بههمنزديككردهو بهتوافقيا مصالحهميرسند. ايدةادارةسازمانبر مبناياجماعصرفاً بهمعناياهميتدادنبهافكار و عقايد اكثريتو سياستگذاريبر اساسرأيآنها نيست. بلكهتأكيد بر بحثو استدلالو پيگيرينتايجتبادلنظرها، بهعنوانبهترينوسيلةرسيدنبهتوافقدر مورد تصميماتمهماست.