۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

تئوری های مدیریت (1)

مدلهايمردمسالار

مدلهاي مردم سالار ( Democratic ) شاملآندستهاز تئوريهائياستكهتاكيد دارند قدرتو تصميمگيريامر مشاركتياستو بايد ميانبرخييا تماماعضايسازمانتوزيعشود. دامنةاينراهكارها از يكمردمسالاريمحدود كهرهبر سازمانقدرتخود را با تعداد كمياز اعضايردهبالايسازمانتقيسمميكند، تا يكمردمسالاريكاملكهدر آنهمهاعضايسازماندارايحقمساويبرايتعيينسياستهايسازمانهستند، گستردهاست. تعريفزير سيماياصلياينديدگاهها را نشانميدهد : در مدلهايمردمسالار فرايند تصميمسازيو تعيينسياستاز طريقفرآيند بحثو تبادلنظر كهدر نهايتبهيكاجماعدر نظرياتمنتهيميشود، انجامميگيرد. تقسيمقدرتميانبرخي يا همهاعضايسازمانكه تفاهمدو جانبهدر مورد اهدافو برنامهها دارند، صورتميگيرد.

اصولاساسي مدلهايمردمسالار :

1 ـ همهآنها بهطور نيرومند « اصولي» و « قانونمند » هستند و مديريت براساس موافقت و تفاهم استوار است . همة تئوريها تمايل دارند كه اصول و معيارهائي را مراعاتكنند. در مدلهاي مردم سالار اين معيار عبارت از اين است كه تصميم سازي و تصميم گيري امر مشاركتياستكه بايستي بر اساس اصول دموكراسي انجام پذيرد. اين ادعا لزوماً به اين معنا نيست كه اصول مذكور ماهيت مديريت را در عمل معين ميكنند. مدلهاي مردم سالار بر مبناي ارزشها و باورهائي بنياد نهاده شدهاند كه ممكن است پايه در واقعيت موجود نداشته باشد. اينكه همه در تصميم گيري مشاركت داشته باشند، نوعي نسخه آرماني است.

2 ـ مدلهاي مردم سالار بيشتر در سازمانهائيكه اعضاي آن را متخصصان تشكيل ميدهند بهتر عمل مي‌كنند. زيرا آنها قدرتي را كه ناشي از تخصص و مهارتهايشان ميباشند بهكار ميگيرند. به عبارت ديگر برخلاف مدلهاي رسمي كه قدرت ناشي از موقعيت رسمي است در اينجا قدرت كارشناسي و تخصص حاكميت دارد. بنابراين تصميم گيري به شكل فردي و برمبناي خلاقيت فرد است تا بر مبناي استانداردهاي سازمان. آموزش و پرورش لزوماً نيازمند راهكارهاي تخصصي است.

3 ـ مدلهايمردمسالار معتقد بهگروهياز ارزشهايمشتركهستند كهدر مياناعضايسازمانپذيرفتهشدهاند. اين ارزشهاي مشترك فعاليتهاي مديريتي سازمان را جهت ميدهند و به طور خاص تصور بر اين است كه مديران را به سوي اهداف مشترك سازماني هدايت ميكنند. پيشينه مشترك يا پيشينة آموزشي يكسان افراد هم، بخشي از توجيه مديران را براي كاربرد « اصول و معيار » هائي كه هميشه امكان توافق بر سر اهداف و سياستها را ميسر ميسازند ، تشكيل ميدهد.

4 ـ اغلب تئوريهاي مردم سالار بر اين اساس پايه گذاري شدهاند كه اعضاي سازمان در سطوح و مراحل مختلفتصميم گيري داراي نمايندة رسمي هستند. حق مشاركت نمايندگان رسمي در تعيين سياستهاي مهم سازمان، از آراي كسانيكه به آنها رأي دادهاند ناشي ميشود. از نظر مدلهاي مردم سالار مشاورههاي خصوصي و غير رسمي با كاركنان يك راهكار واقعاً آزاد منشآنه يا دموكراتيك نيست. زيرا جوهر دموكراسي يا مردم سالاري در مشاركت همگاني از طريق نماينده در فرايند تصميم سازي و سياست گذاري است. در اين راهكارها قدرت به نحو مطلوبي تقسيم شده و در انحصار فرد خاصي نيست.

5 ـ در مدلهايمردمسالار فرايند تصميمگيريبر پايهنوعياجماعيا مصالحهاستوار استو حاصلتعارضو تفرقهتلقينميشود. بلكهآنها با بحثو استدلالديدگاههايخود را بههمنزديككردهو بهتوافقيا مصالحهميرسند. ايدةادارةسازمانبر مبناياجماعصرفاً بهمعناياهميتدادنبهافكار و عقايد اكثريتو سياستگذاريبر اساسرأيآنها نيست. بلكهتأكيد بر بحثو استدلالو پيگيرينتايجتبادلنظرها، بهعنوانبهترينوسيلةرسيدنبهتوافقدر مورد تصميماتمهماست.