۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

Multiple Intelligences in action : هوش های چندگانه در عمل

تفاوتهاي فردي دانش آموزان از نظر ويژگي هاي شناختي،هيجاني و ديگر ويژگي هاي شخصيتي همواره براي معلمان و مديران مدارس مسأله اي جدي بوده است. براي اينكه مدرسه بتواند تجارب مناسب يادگيري براي دانش آموزان فراهم نمايد، بايد استعداد آنها را به درستي بسنجد و سپس راهنمايي كند تا با بكاربستن حداكثر ظرفيت هوش و استعداد خود در جهت اهداف آموزشي بكوشند. دستيابي به اين مقاصد مستلزم آن است كه در سنجش پيشرفت و عملكرد تحصيلي دانش آموزان به جاي تأكيد محض بر هوش زباني و رياضي، ساير هوش ها و راهبردهاي يادگيري بر اساس اين نظريه مورد توجه قرار گيرد. گاردنر(1983) با اين اعتقاد كه استدلال،هوش،منطق و دانش معناي يكساني ندارند، ديدگاهي نو از هوش ارائه كرد. تحقيقات اخير نشان داده اند كه در سازماندهي فرايند يادگيري،هوش و استعدادهاي شناختي نقشي اساسي دارند(كلنوسكي،2002). بر اساس تئوري گاردنر(2004)، تحقق اهداف نظام آموزشي مستلزم توجه به اصول ذيل مي باشد: 1- برخلاف ديدگاه سنتي درباره هوش،يادگيري تنها از راه بكارگيري تواناييهاي شناختي به دست نمي آيد، بلكه انواع هوش نيز در فرايند يادگيري نقش دارند. 2- افراد در فرايند يادگيري،پردازش اطلاعات و حل مسأله برحسب نوع و توانايي هوشي خود از راهبردي متفاوت استفاده مي كنند. به نظر گاردنر، هوش چندگانه هم داراي پايه هاي زيستي و هم فرهنگي است. پژوهشهاي عصب شناختي نشان داده اند كه يادگيري نتيجه تغيير در ارتباطات سيناپسي ميان سلول هاي عصبي است. علاوه بر اين پايه هاي زيستي، عوامل فرهنگي نيز در رشد انواع هوش مؤثرند. برحسب اينكه كدام نوع هوش در هر فرهنگ با ارزش شمرده شود، در آن فرهنگ انواع مختلف هوش در افراد پرورش مي يابد.

Multigrade Classroom : کلاس درس چندپایه

محاسن و معایب کلاس درس چندپایه
محاسن
ارتباط وپيوند منسجم تر بين دانش آموزان و معلم ، جامعه پذيري مؤثرتر و سريع تر ، تعهدات و پيوندهاي مستحکم تر با جامعه ي محلي ، توسعه مهارتهاي خود-تنظيمي و خود-سازگاري ، توسعه مهارتهاي خود–يادگيري ، توسعه مهارتهاي قابليت انطباق و انعطاف پذيري در يک محيط پرتوقع و مشکل تر
و اما معایب این کلاس ها
عدم وجود محتوا و کتب طراحي شده ي خاص و ويژه اي براي مدارس چندپايه ، عامل تدريس و آموزش همزمان بيش از يک پايه ، عامل فشار زمان، عامل زمان مرده ، عدم وجود برنامه ي درسي سازمان دهي شده ويژه مدارس چندپایه
به نقل از بروس میلر

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

آموزش می دهیم، یاد نمی گیریم

آموزش مدرسه ای به ما می آموزد كه خود را در مواجه با پیامد های احساس نادانی حفظ كنیم، در صورتی كه ما در زندگی اجتماعی به مهارت های روبروشدن با تهدیدهای ناشی از طرح چالش و سوال نیازمندیم. كریس آرگریس این وضعیت را "عجز جا افتاده" در انسان توصیف می كند و یادآور می شود انسان های با این ویژگی، افرادی هستند كه به طرز شگفت انگیزی در دور نگه داشتن خود از فرصت های یادگیری ورزیده اند. ناتوانی یا امتناع از یادگیری از دیرباز و برای دوره های طولانی گریبان ما را گرفته است و آموزش های رسمی نیز معمولاً در تحول این وضعیت ناكام بوده است. اصول و مبانی جامعه و سازمان یادگیرنده تا حدود زیادی می تواند به موسسات آموزشی كمک كند تا خود را متحول سازند و به افراد یاری رساند تا بر احساس ناتوانی یا امتناع از یادگیری، ترس از دانستن و فرار از آگاهی فا ئق آیند. به روایت پیتر سنگه انسانها به عنوان افراد سازمان اغلب به راحتی دودلی های خود را آشكار می كنند و از اینكه درعالم بی خبری بمانند زیاد نگران نمی شوند چون مشتاقند كه مسؤولیت های آگاه بودن را نپذیرند و ناتوانی خود را برای تغییر نشان دهند. معمولاً این كوتاه ترین راه برای رهایی از پذیرش مسؤلیت های اجتماعی "دانستن" است. آگاهی از این واقعیت های ذهنی یا عینی شرط لازم برای آغاز یادگیری و آموختن از خود و دیگران و لاجرم غلبه بر ترس از دانستن است. چنین شناختی موجب می شود تا ما خود را از حصار ذهنیت های مخرب آزاد كنیم و به روشنی بفهمیم كه كنجكاوی، برانگیختگی و تجربه گرایی جزء قابلیت های ذاتی آدمی است. آنگاه كه آموختن را پیشه خود می كنیم، به تدریج شروع می كنیم تا مسائل را از جوانب دیگر نیز بررسی كنیم و آنها را به صورت یكپارچه ببینیم. با ایده تحلیل همه مسائل زندگی، فقط از دریچه باورهای خودمان، و یافتن پاسخ آنها فاصله می گیریم. احساس نیاز به آموختن از دیگران را در خود تقویت می كنیم و آزمون تجربه های خود و دیگران را پیش می گیریم. سرانجام به تدریج به احساس اعتماد و پشت گرمی عمیقی درارتباط با آنچه با رویكردی جدید و بر اساس باورهای نوین انجام می دهیم،دست می یابیم. در چنین شرایطی است كه ما می توانیم قابلیت ها، حدود اختیارات و آزادی عمل خود را در ساختن آینده مشاهده كنیم و آن را به صورت باور مشترک و همگانی درآوریم. این خودپسندی یا غرور كاذب نیست، واقعیتی است كه درآگاهی، تفكر سیستمی، بازاندیشی عمل، هماهنگی، شناخت و مهار دودلی های طبیعی زندگی، و گذر از بسندگی و قبول نیاز به آموختن رشد می كند. این همه زمانی ما را به نقطه عزیمت برای یادگیری و نهراسیدن از دانستن می رساند كه عمیقاً آمادگی پذیرش مسؤلیت های "آگاه شدن" را داشته باشیم. اعتماد به چنین امكان و واقعیتی در جامعه بر اساس تجربه های دست اول افرادی كه به قدرت زندگی صادقانه و شرافتمندانه، فكر باز، نوگرایی، قبول مسؤولیت و هوشمندی همه جانبه باور دارند، شكل می گیرد. وضعیتی كه با فرهنگ رایج در جوامع سنتی كه اغلب بر سازش، ترس، محافظه كاری، پراكندگی، و روحیه تدافعی استوار است، كاملاً متفاوت است.

چه چیزی یک مدرسه را برتر می سازد؟

ویژگیهای مدارس اثربخش از دیدگاه آلبرت جی.کوپولا و جرارد ای.کونورث

  1. جو مثبت مدرسه : در این مدارس رابطه­ی مثبتی بین کارکنان وجود دارد. انزوای معلمان و بیگانگی دانش­آموزان در مدرسه به حداقل رسیده است و همه محیط فیزیکی یادگیری را حمایت می­کنند.
  2. برنامه درسی و تحصیلی کاملاً مشخص است : اهداف آرمانی و عینی آموزشی اولویت­دهی شده و در همه­ی زمینه­های موضوعی توسعه داده می­شوند.
  3. کنترل پیشرفت دانش­آموزان : کلیه­ی داده­ها ارزیابی شده و تحلیل می­شوند و برای بهبود، روش­شناسی آموزشی و برنامه­های تحصیلی بکار گرفته می­شوند.
  4. رهبری اداری: مدیر مدرسه یادگیری را به عنوان اولین کارکرد مدرسه می­داند و بر اصول یادگیری شناخت داشته و آنها را بکار می­برد و از اتلاف زمان آموزشی جلوگیری می­کند.
  5. والدین و عضویت در انجمن : در این مدارس، والدین به عضویت در انجمن تشویق می­شوند و به آنها اطلاعاتی داده می­شود و تکنیک­هایی برای کمک به دانش­آموزان به والدین آموزش داده می­شود و ارتباط مستمری بین کارکنان و مدرسه وجود دارد.
  6. خلق فرصتهایی برای مشارکت و مسؤولیت­پذیری دانش­آموزان: ارتباط خوبی بین دانش­آموزان،کارکنان مدرسه و مدیریت وجود دارد. و فعالیتهای فوق برنامه و معنی­داری برای دانش­آموزان مهیا شده است.
  7. تقویت و پاداش: پاداش­ها و مشوق­هایی برای دانش­آموزان و کارکنان برجسته در نظر گرفته می­شود.
  8. ترتیب، امنیت و انضباط: دستورالعمل مکتوبی برای رفتار کلاسی و انضباط، امنیت و ترتیب مدرسه­ای وجود دارد که بطور برجسته و روشن اجرا می­گردد و برای همه دانش­آموزان تشریح شده است.

مدرسه یادگیرنده

مدرسه یادگیرنده مدرسه یادگیرنده مدرسه ای است که در آن افراد ، قابلیت های خود را برای ایجاد نتایجی که اساسا مایل به تحقق آن هستند به صورت هدف دار ، نظام دار و مستمر گسترش می دهند. آنجا جایی است که الگوهای جدید و گسترش یافته تفکر ، پرورانده می شود. جایی است که آرزوهای جمعی ، آزاد و رها از سکون یا قالب خاصی است. و سرانجام جایی است که افراد یاد دادن به یکدیگر را دائما یاد می گیرند ، به آن عمل و آن را تجربه می کنند. یک مدرسه یادگیرنده ، مدرسه‌ای است که در زمینه خلاقیت ، دست یابی به دگرگون سازی دانش و تغییر رفتار برای انعکاس دانش و بینش های نو مهارت یافته است.
این عبارت برای توصیف گرد هم آوری افراد برای نیل به اهدافی (عینی) بزرگ یا کوچک تحت شرایطی است که همه برای یافتن انجام بهتر هر آنچه باید به نحو بهتری انجام شود ، در تکاپو و تحقیق همیشگی اند. در مدارس یادگیرنده افراد همیشه هوشیار و مراقب علائمی هستند که نشان می دهد آیا در مسیر درستی برای نیل موفقیت آمیز به اهداف تعیین شده خود قرار دارند یا خیر ؟ مدارس یادگیرنده به طور مستمر اقدامات خود را به تفصیل ، و با جزئیات کامل در پرتو کلیت حاصل از دیدگاهی مشترک ، که زمینه وضعیت مدرسه یادگیرنده ، نقش محوری ایفا می کند ، مورد بررسی و ارزشیابی قرار می دهند. در این مدارس برای یادگیری فردی و سازمانی ارزش زیادی قائلند. در این گونه مدارس استفاده کامل از پتانسیل افراد و گروه ها ، برای یادگیری سازگاری را در جهت تحقق و بازنگری اهداف ، ضمن درنظر گرفتن آرزوهای آنان مد نظر قرار می دهند. در این مدرسه ها ، زمینه ها و حوزه های یادگیری به طور دائمی شناسایی می شوند و مورد بازنگری قرار می گیرد و حمایت ساختاری و پیش برنده ای برای ترغیب و تقویت یادگیری مستمر در آنها استقرار یافته است. مدرسه یادگیرنده توجه ویژه ای به اجتماع دارد و با آن رابطه ای مستدل و منطقی برقرار می کند.ا