هر سازمان مجموعه اي از عوامل انساني ، ساختاري ، فني ، تكنولوژي ، فرهنگي و ساير عناصر محيطي است كه جهت تحقق هدفهاي از پيش تعيين شده بصورت مشترك در تلاش و تعامل هستند. رشد سازمان و تداوم آن ، ارتباط نزديكي با نيازها و خواسته هاي انساني و چگونگي برآورده شدن آنها دارد . از وظايف مدير است كه ازميان نيروهاي انساني ، گروهي توانا بسازد ، كاركناني كه بتوانند تصميم بگيرند، راه حلهاي تازه براي مسايل پيدا كنند، خلاقيت داشته باشند و در مقابل كار مسئول باشند.با ورود به عرصه مديريت نوين شاهد اين واقعيت هستيم كه تكنولوژي همه چيز را تحت تاثير خود قرار داده است و نظام تعليم و تربيت نيز از اين امر مستثني نمي باشد. نظام آموزشي كنوني تنها بر پايه تئوريات و نظرياتي است كه دانش آموز با تلاش متعلم و پشتكار خويش آنها را خوب به اذهان مي سپارد ولي آنگاه كه پاي عمل به ميان مي آيد تربيتي صورت نگرفته و مهارتي كسب نشده است و از آنجايي كه قالب بسياري از كتابهاي درسي و ساير مواد آموزشي با روشهاي سنتي انجام پذيرفته سيستم آموزش و پرورش تا حصول نتايج، آرمان و اهداف مورد انتظار فاصله بسيار دارد . كه اين خود همانند ديگر سازمانهاي سنتي مستلزم تغييرات سازماني اساسي و بنياديني است كه با برنامه ريزي، شناخت و آگاهي همراه باشد.
نيروي انساني به عنوان محور تحول و عنصر اساسي هر سازمان كه خود متأثر از اطلاعات و ارتباطات مي باشد عمل مي كند، انديشه توانمند كردن، برانگيختن و مشاركت همه بيش از پيش محسوس تر مي شود و به عنوان سه عامل اساسي ارتقاء بهروري كاركنان تاثير قابل ملاحظه اي در تفكر و انديشه مديران خواهد داشت.
هر نوع كاري به سازماندهي و سياستهاي خاص احتياج دارد .نظام تعليم و تربيت يك كار ويژه به حساب مي آيد و نگاه به آموزش و پرورش براي دستيابي به سطح بالاي اثر بخشي و كارآمدي و باروري نيروي انساني مي بايست با آگاهي از ميزان خلاقيت و تقويت آن بدنبال تعالي مراكز آموزشي از حالت سنتي به مراكزي با عملكرد عالي صورت گيرد به گونه اي كه در آن بهبود مستمر يادگيري توسط همگان اجرا شده و به عنوان يك فرهنگ در بين دانش آموزان در آيد و آنچه كه در تفكر يك سازمان بايستي گنجانده شود آينده سازي و فراهم آوري شرايط آن است با اين انديشه كه به بهبود و تغيير به عنوان يك برنامه درازمدت و مستمر بهره وري پرداخته شود.
در نظامهاي آموزشي تاكيد عمده بر پرورش خلاقيت دانش آموز ان است و معيار اساسي موفقيت اين نظامها نيز در اين است كه چقدر افراد با فكر و خلاق تربيت مي كنند و به تعبيري ديگر معلم خوب را كسي مي دانند كه تفكر و چگونگي استفاده از اطلاعات را به دانش آموزان ياد دهد و آنان را خلاق بار آورد.
خلاقيت را به كارگيري تواناييهاي ذهني براي انجام يك فكر يا مفهوم جديد دانسته اند كه از مسايل كوچك براي انجام يك كار خاص شروع مي شود و قبل از اينكه حاكي از نبوغ باشد حاصل انجام كار است. بنابراين در راستاي به كارگيري فنون پرورش خلاقيت، بايستي ابتدا از بارش مغزي به عنوان بهترين ابزار استفاده كرد كه در اين راستا توجه به اين مطلب كه هيچ انتقادي نبايد بر هيچ نظريه اي صورت پذيرد، براي دستيابي به حداكثر نظرات تلاش گردد. حتي نظرات تكراري نيز يادداشت شود و در عين حال زمان مطلوب اجرا مي بايست كوتاه باشد.
در مراكز آموزشي با فرهنگ خلاقيت پذيري، ارتباطات مدير با كاركنان و دانش آموزان دوطرفه و متقابل خواهد بود، ايده هاي نو قابل قبول و از فرهنگ سؤال پرسيدن حمايت مي شود، در اين مراكز از توانمنديهاي تمام كاركنان استفاده شده و افراد بصورت خود انگيخته تلاش مي كنند و در نهايت بطور مستمر نيازهاي مشتريان توسط مركز آموزشي پيش بيني شده و مشتريان با خود انگيختگي به اين مراكز روي مي آورند .
و آنچه كه در راستاي فرصت و استفاده از نظرات و پيشنهادات سايرين و ايجاد جو مناسب در محيط كار براي بروز خلاقيتها و شكوفايي استعدادها مفيد واقع مي شود برقراري سيستمي جهت پذيرش و بررسي پيشنهادات است بگونه اي كه به عنوان باور و ارزش در حفظ و بالا بردن حرمت و ارزش وجودي نيروي انساني در فرهنگ سازماني و اعماق انديشه و تفكر افراد نهادينه شود البته نبايد انتظار داشته باشيم كه همگان در اين كار مشاركت داشته باشند چون برخي از افراد به دليل كار در سيستمهاي سنتي، در مقابل تغييرات كمتر واكنش نشان داده و دوست مي دارند بيشتر فرمانبر باشند و كمتر مسئوليتها را بپذيرند. بنابر اين بايستي براي تامين مشاركت آن دسته از افرادي كه مشتاق و مايل به مشاركت هستند زمينه لازم نظير فضاي آزاد و سالم جهت طرح و نقد انديشه و وسعت دادن به دامنه آگاهي ها و توانايي افراد در جهت بالا بردن كيفيت خدمات و ايجاد فضاي شوق انگيز مسئوليت پذيري در راستاي آشكار كردن توانمنديهاي آنان و ابداع روشهاي تازه و ابتكاري براي بالا بردن قدرت يادگيري و پرورش استعدادهاي نهفته فراهم آورده شود.
در يك نظام آموزشي معمولا افراد ذهني تحليلگر، كنجكاو، مستقل و متفكر دارند و به فعاليتهاي علمي و رياضي علاقمندند. چنين افرادي معمولاً نياز شديد به استقلال عمل و تحول در محيط كار و احترام دارند.
فعاليت افراد خلاق مستلزم كار مشترك است كه در اين راستا نيز داشتن مهارتهاي ارتباطي امري بسيار ضروري مي باشد البته افرادي كه براي كار خاصي انتخاب مي شوند مي بايست توانايي انجام آن را داشته باشند چه در غير اينصورت احساس ناتواني باعث نارضايتي و كسالت آنان مي شود همچنين در تشكيل تيم هاي خلاق بايد افراد را در پيدا كردن هم تيمان جديد ي كه ارتباط مناسبي با آنان دارند آزاد گذاشت چون در اين مورد آنان نسبت به موقعيت احساس مسئوليت و پايبندي زيادتري خواهند داشت.
آنچه در همبستگي و تداوم اين تيمها مهم است، اعتماد متقابل و همكاري صميمانه بين اعضا و مديريت همچنين هماهنگي بين خواسته ها و هدفهاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر