مدلهايمردمسالار
مدلهاي مردم سالار ( Democratic ) شامل آن دسته از تئوريهائي است كه تاكيد دارند قدرت و تصميمگيري امر مشاركتي است و بايد ميان برخييا تمام اعضاي سازمان توزيع شود. دامنة اين راهكارها از يك مردم سالاري محدود كه رهبر سازمان قدرت خود را با تعداد كمي از اعضاي رده بالاي سازمان تقيسم ميكند، تا يك مردم سالاري كامل كه در آن همه اعضاي سازمان داراي حق مساوي براي تعيين سياستهاي سازمان هستند، گسترده است. تعريف زير سيماي اصلي اين ديدگاهها را نشان ميدهد : در مدلهاي مردم سالار فرايند تصميم سازي و تعيين سياست از طريق فرآيند بحث و تبادل نظر كه در نهايت به يك اجماع در نظريات منتهي ميشود، انجام ميگيرد. تقسيم قدرت ميان برخي يا همه اعضاي سازمان كه تفاهم دو جانبه در مورد اهداف و برنامهها دارند، صورت ميگيرد.
اصولاساسي مدلهايمردمسالار :
1 ـ همهآنها بهطور نيرومند « اصولي» و « قانونمند » هستند و مديريت براساس موافقت و تفاهم استوار است . همة تئوريها تمايل دارند كه اصول و معيارهائي را مراعاتكنند. در مدلهاي مردم سالار اين معيار عبارت از اين است كه تصميم سازي و تصميم گيري امر مشاركتي است كه بايستي بر اساس اصول دموكراسي انجام پذيرد. اين ادعا لزوماً به اين معنا نيست كه اصول مذكور ماهيت مديريت را در عمل معين ميكنند. مدلهاي مردم سالار بر مبناي ارزشها و باورهائي بنياد نهاده شدهاند كه ممكن است پايه در واقعيت موجود نداشته باشد. اينكه همه در تصميم گيري مشاركت داشته باشند، نوعي نسخه آرماني است.
2 ـ مدلهاي مردم سالار بيشتر در سازمانهائيكه اعضاي آن را متخصصان تشكيل ميدهند بهتر عمل ميكنند. زيرا آنها قدرتي را كه ناشي از تخصص و مهارتهايشان ميباشند بهكار ميگيرند. به عبارت ديگر برخلاف مدلهاي رسمي كه قدرت ناشي از موقعيت رسمي است در اينجا قدرت كارشناسي و تخصص حاكميت دارد. بنابراين تصميم گيري به شكل فردي و برمبناي خلاقيت فرد است تا بر مبناي استانداردهاي سازمان. آموزش و پرورش لزوماً نيازمند راهكارهاي تخصصي است.
3 ـ مدلهايمردمسالار معتقد بهگروهياز ارزشهايمشتركهستند كهدر مياناعضايسازمانپذيرفتهشدهاند. اين ارزشهاي مشترك فعاليتهاي مديريتي سازمان را جهت ميدهند و به طور خاص تصور بر اين است كه مديران را به سوي اهداف مشترك سازماني هدايت ميكنند. پيشينه مشترك يا پيشينة آموزشي يكسان افراد هم، بخشي از توجيه مديران را براي كاربرد « اصول و معيار » هائي كه هميشه امكان توافق بر سر اهداف و سياستها را ميسر ميسازند ، تشكيل ميدهد.
4 ـ اغلب تئوريهاي مردم سالار بر اين اساس پايه گذاري شدهاند كه اعضاي سازمان در سطوح و مراحل مختلفتصميم گيري داراي نمايندة رسمي هستند. حق مشاركت نمايندگان رسمي در تعيين سياستهاي مهم سازمان، از آراي كسانيكه به آنها رأي دادهاند ناشي ميشود. از نظر مدلهاي مردم سالار مشاورههاي خصوصي و غير رسمي با كاركنان يك راهكار واقعاً آزاد منشآنه يا دموكراتيك نيست. زيرا جوهر دموكراسي يا مردم سالاري در مشاركت همگاني از طريق نماينده در فرايند تصميم سازي و سياست گذاري است. در اين راهكارها قدرت به نحو مطلوبي تقسيم شده و در انحصار فرد خاصي نيست.
5 ـ در مدلهاي مردم سالار فرايند تصميمگيري بر پايه نوعي اجماع يا مصالحه استوار است و حاصل تعارض و تفرقه تلقي نميشود. بلكه آنها با بحث و استدلال ديدگاههاي خود را به هم نزديك كرده و به توافق يا مصالحه ميرسند. ايدة ادارة سازمان بر مبناي اجماع صرفاً به معناي اهميت دادن به افكار و عقايد اكثريت و سياست گذاري بر اساس رأي آنها نيست. بلكه تأكيد بر بحث و استدلال و پيگيري نتايج تبادل نظرها، به عنوان بهترين وسيلة رسيدن به توافق در مورد تصميمات مهم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر